...!!!

همیشه بلاگم برام نقش یه گاو صندوق رو داشته و حرف های دلم نقش یه سند مهم یا پول زیاد و من از ترس اینکه کسی به اون پول های زیاد دست نزنه همیشه ریختمشون توی این گاوصندوق که جاشون امن باشه. همیشه حرفام خیلی راحت روی یه کاغذ منتقل می شده ولی الان...

تو دلم پر از حرف ولی حتی به زبونم هم نمیاند چه برسه به کاغذ

بعضی وقتا توی سکوت چقدر حرف می تونه پنهون باشه...

 

امروز کشفیدم تنها چیز خوبی که این شهر داره اینه که وقتی لب رودخونه پیاده روی می کنی از راه رفتن لذت می بری. امروز از لب رودخونه از سی و سه پُل تا پُل خواجو رو پیاده رفتم اونم تنها زیر برف البته یه کمش هم بارون میومد. با اینکه خیلی سرد بود ولی خیلی چسبید

 

 

 

اینم از دانشگاه:

 

آزاده

نظرات 3 + ارسال نظر
پرنده اواره چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:58 ق.ظ http://saranjamhaye-bi-anjam.blogsky.com

سلام سلام
سراغی از من نمیگیری. یادت رفتم عزیز؟

راستش گاهی فکر میکنم اگه دنیا یه قشنگی داشته باشه اون بارونه و اگه یه کار قشنگ تو دنیا باشه قدم زدن زیره بارونه

محسن دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ب.ظ http://mohsen1388.persianblog.com

ببین من شونصد ساله میگه تو یه چیزیت شده هی میگی نه !!! ولی خوب اگه قبول میکردی الان میگفتم داری بهتر میشی !!!!

علیرضا سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام امیدوارم در زیر چتر پر محبت خداوند قدم بزنید .

خداوند نمونه یه عشق واقعی است عاشقی که برای رسیدن اون جعبه جادوئی محبت رو داد که با دادن اون راهی درست بشه برای رسیدن . رسیدن اما نرسید چون ما اون هدیه رو قبول نمیکنیم.

بارون نشونه گریه خداونده که زیر بارون ما هم میتونیم بدون اینکه خجالت بکشیم گریه کنیم.

از خداوند توفیق بیشتر را برای شما خواهرم میطلبم و در زیر فیض خداوند زندگی شاد و موفقی داشته باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد