همیشه بلاگم برام نقش یه گاو صندوق رو داشته و حرف های دلم نقش یه سند مهم یا پول زیاد و من از ترس اینکه کسی به اون پول های زیاد دست نزنه همیشه ریختمشون توی این گاوصندوق که جاشون امن باشه. همیشه حرفام خیلی راحت روی یه کاغذ منتقل می شده ولی الان...
تو دلم پر از حرف ولی حتی به زبونم هم نمیاند چه برسه به کاغذ
بعضی وقتا توی سکوت چقدر حرف می تونه پنهون باشه...
امروز کشفیدم تنها چیز خوبی که این شهر داره اینه که وقتی لب رودخونه پیاده روی می کنی از راه رفتن لذت می بری. امروز از لب رودخونه از سی و سه پُل تا پُل خواجو رو پیاده رفتم اونم تنها زیر برف البته یه کمش هم بارون میومد. با اینکه خیلی سرد بود ولی خیلی چسبید
اینم از دانشگاه:
آزاده
می میرم ب
راتمی میرم ب
راتنمی دونستی م
ی میرم بی توبدون چشات
رفتی از برم
نمی دونستی
که دلم بسته به ساز صداتآرزومه که می دونستی که من می میرم ب
راتمی میرم برات
می میرم
عاشقم ه
نوزعاشقم ه
نوزنمی خواستی
که بمونی و بسوزی به ساز دلمگفتی من می رم
تو
می خواستی بری تا فرداها گُل خوشگلمبرو
راهی نیست تا فرداها از آب و گِلماز آب و گِلم
گُل خوشگلم
سفرت به خ
یراگه می ری از اینجا تک و تنها تا یه شهر د
ورتا یه شهر دور
برو
که رفتن بدون ما می رسه به یه دنیا نوربرو
که رفتن بدون ما می رسه به یه دنیا نوربه یه دنیا نور
می میرم برات
سفرت به خ
یربرو گر شکستی ز من می تونی دوباره ب
سازدوباره بساز از دلی شکسته، نا امید و خسته تو باز غ
روراز دلی شکسته، نا امید و خسته تو باز غ
رورتو بازم غرور
می میرم
نمی خوام بیای
نمی خوام میون تاریکی من تو
حروم بشینمی خوام ازت
نمی خوام
مثل یه شمع بسوزی برام تو تموم بشیتو رو تا بزرگی می خوام که
فقط آرزوم بشیآرزوم بشی
عاشقم هنوز
می م
یرم براتنمی دونستی م
ی میرم بی توبدون چشات
رفتی از برم
نمی دونستی
که دلم بسته به ساز صداتآرزومه که می دونستی که من می م
یرم براتمی میرم برات
** برای کسی ننوشتمش برداشت بد نکنید!!
1- قانون بقای آزاده: اگه بدی هاش رو بذاره کنار تغییری نمی کند.
2- مثال نقض: اگه بدی هاش رو بذاره کنار دیگه چیزی ازش نمی مونه.
3- به تناقض رسیدیم ==> قانون بقا صحیح می باشد.
4- نتیجه ی فرهنگی: 2*2= ؟
5- نتیجه ی اجتماعی: نمی دونم شاید هم نداره.
6- نتیجه ی تاریخی: ثبتش می کنیم.
7- نتیجه ی دینی: بحث کردن در مورد بدی های آزاده گناه کبیره محسوب می شود.
8- نتیجه ی اخلاقی: دیگه در مورد بدی های آزاده بحث نمی کنیم.
*9- نتیجه ی اقتصادی: بدی ها کالای کم کشش هستند زیرا با افزایش در بدی ها دوستان عکس العملی انجام نمی دهند و همچنین کالای سیب زمینی (پست) به شمار می آیند یعنی با زیاد شدن زمان مقدار تقاضا در بدی ها کاهش پیدا می کنه.
10- نتیجه ی آموزشی: انشاالله در کتاب علوم سوم دبستان سال دیگه چاپ می شه.
11- نتیجه ی فیزیکی: بدی ها نابود نمی شوند بلکه از حالتی به حالت دیگری تبدیل می شوند.
12- نتیجه ی فناوری اطلاعاتی: الو؟...الو؟؟... آنتن نمی ده !!!
13- نتیجه ی دیگر رشته ها: هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم !!!
14- نتیجه ی هواشناسی: آفتاب تو سرم نخورده چون در فصل پائیز به سر می بریم.
15- دیگه نتیجه ی مهمی رو در بر نمی گیره لذا همین جا سخن را کوتاه می نمائیم....
آزاده
چه بی رنگ شب من
بد آهنگ شب من
نگاهی آشنا نیست
چه دل تنگ شب من
هوا سنگین، تن زخمی ، شب سرد
سکوت شب پر از لالایی درد
تو رفتی و من از دنیا بریدم
به کنج سایه های شب خزیدم
چه بی رنگ شب من
بد آهنگ شب من
نگاهی آشنا نیست
چه دل تنگ شب من
برام هر گوشه از تو یادی داره
تو ذهنم از تو صدها یادگاره
از اون روزای خوب آشنایی
چه موند با من به جز درد جدایی
چه بی رنگ شب من
بد آهنگ شب من
صدایی آشنا نیست
چه دل تنگ شب من
من و تو با پای خسته،سوی روشنی دویدیم
بی دریغ از کوشش ما که به آخر نرسیدیم
منو با دلواپسی هام توی نیمه راه گذاشتی
مثل اون شب زده افسوس دیگه احساسی نداشتی
بذار تا از دو چشمام اشک بباره
شکست من برات فرقی نداره
این گناه توست که بر این حال و روزی
بسوز ای دل سزاواری بسوزی
چه بی رنگ شب من
بد آهنگ شب من
نگاهی آشنا نیست
چه دل تنگ شب من
* عشق مثل یه گنجشک می مونه، اگه محکم بگیریش می میره! اگه شل بگیریش، می پره! پس سعی کن یه طوری بگیریش که آروم توی دستات خوابش ببره!!
* دو تا آدم برفی دو طرف رودخونه عاشق هم شدند. اونا از عشق هم آب شدند تا یه شاید یه جایی وسط رودخونه به هم برسند...
* اگر کتاب زندگی چاپ دوم داشت، هرگز نمی گذاشتم این همه غلط تکرار شود...