علاقه و محبت شدیدی را که سابقا به تو ابراز می کردم دروغ بی اساسی بود که در حقیقت نفرت من نسبت به تو روز به روز شدیدتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم به دورویی تو بیشتر پی میبرم این احساس تو در قلب من جای میگیرد که بالاخره باید از هم جدا شویم و دیگر به هیچ وجه حاضر نیستم روزی دوست و رفیق و همراه تو باشم اگر عمر دوستی ما همچون گاهای بهاری کوتاه بود ولی در همین مدت کوتاه توانستم به تبعیت فرومایه و هوس های زشت تو پی ببرم بسیاری از اخلاق و صفات تو برایم روشن شد و مطمئن هستم این خشونت طبعی و تندخوئی بالاخره تو را بد بخت خواهد کرد اگر دوستی ما ادامه پیدا کند من تمام عمر را به پشیمانی خواهم گریست و اگر به افسانه آشنائیمان پایان دهیم خوشحال خواهم بود و حالا لازم است بگویم که چنین موضوعی را هرگز فراموش مکن و مطمئن باش که این نامه را سرسری نمی نویسم و چقدر ناراحت کننده است که اگر بخواهی در صدد دوستی ظاهری باشی و برابر این از تو میخواهم جواب نامه ام را ندهی چون نامه ات سراسر دروغ و تظاهر خواهد بود و فاقد هر گونه محبت است و تصمیم گرفتم برای همیشه تورا فراموش کنم چون به هیچ وجه نمی خواهم خود را راضی کنم که دوستت داشته باشم و دوست و رفیق تو بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشـــــــــــــــــــــــــــــــــــم حالا اگر میخواهی به احساس درونی من پی ببری نامه را یک خط درمیان بخوان.
آزاده
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 ساعت 03:10 ب.ظ